سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلها زنگاری چون زنگار مس دارند، پس آنها را با استغفار جلا دهید [امام صادق علیه السلام]
کل بازدیدها:----68495---
بازدید امروز: ----4-----
جستجو:
بنام خداوند لوح و قلم - چهاردیواری
  • درباره من
  • موضوعات وبلاگ
  • لینک دوستان خاص
    دست یاری
    تصویر
  • لینک دوستان من
  • لوکوی دوستان من

  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • مطالب بایگانی شده
  • آوای آشنا
  • کلاس فیلمنامه نویسی
    نویسنده: سونیا-سوندوسی سه شنبه 85/5/24 ساعت 2:1 عصر

    نمیدونم چطور شروع کنم ..........

    اینهمه صبوری کردم برای اینکه از اعتکاف بنویسم .

    راستش متنی که با این نام قصد نوشتنش رو داشتم هنوز ایده آلم نشده بود . هنوز توی ذهنم هلاجییییی نکرده بودمش . آنچنانکه باید و شاید .

    ولی امروز .......

    امروز پام باز شد به کلاس فیلمنامه نویسی . چندوقتی بود که تبلیغ کلاسهاش رو میدیدم . توی پانل اصلی باشگاه . ولی یکی دوبار سراغش رو گرفته بودم و نشده بود .....

    ولی امروز .....

    امروز . با کمی تاخیر رسیدم . همون اول فهمیدم که همه دوستان از نژاد فیلنامه خون و فیلم ببین هستن . که من ذاتا با این وادی ها غریبه ی غریبه بودم . خب آخه هیچ وقت حوصله نشستن و دیدن همه ی فیلم رو ندارم .هرچند که بنظرم جذاب باشه . که البته امروز فهمیدم نکته در این بوده و هست که این دوستان مشتاق از دید دیگری به تماشا مینشینن . برای اونها نشستن پای فیلم مثل نشستن در کلاس کنترل دیجیتال  برای منه . 

    با خودم گفتم خب سونیا جان تو اومدی اصل ماجرا رو که نوشتنه یاد بگیری ....

    خلاصه اینکه استاد تدریسشون رو فرمودن و یکی از دوستان هم بخشی از کتاب مقدس . ( کتاب سفر پیدایش )بخشی از تورات رو خلاصه برامون نقل فرمودن و قرار شد ما زیر ساختهایی از کتاب رو نام ببریم .........لابلای بحث روی زیرساختها . گاهی استاد نسبت به نظرهایی که میدادم به شدت جبهه میگرفت . تازه بیا و درستش کن ... باید با لحنی آرام و با ترفندی اثبات میکردم که استاد گرامی به جان شما من قصدم تندی به شما نبود .....خب این هم نظر من بود دیگه !!!

    از این هم بگذریم .

    بعد از آنتراکت .

    داستان مزاحم از مجموعه ی هزارتوی بورخس خوانده شد تا روش بحث کنیم .

    نمیدونم چقدر این داستان رو خوندین . باهاش آشنایین ...

    ولی من که آدم کور و کچلی در این شهر بودم .یه جورایی به گروه خونیم نمیخورد . تا نشسته بودم و به اصل نوشته گوش میدادم هزار و یک تحلیل از ذهنم عبور میفرمود . و به خودم بارها و بارها گفتم بچه واقعا ارزش اینجوری آموختن رو داره؟ هنوز نمیدونم ادامه بدم یا نه ....

    آره این بود کلاس فیلمنامه نویسی .


    نظرات دیگران ( )

  • به نام خداوند لوح و قلم
    نویسنده: سونیا-سوندوسی پنج شنبه 85/4/15 ساعت 8:33 صبح

    .

    میگن دیروز . روز قلم بوده .


    من رو یه روزی یه دوست قلم بدست با وبلاگستون و وبلاگ نوشتن آشنا کرد .مگه نه من هم سرم به کار خودم بود .


    ولی ..... وقتی نوشتن رو توی وبلاگ شروع کردم . خیلی از درها به روم باز شد . یه جورایی دیدم بازتر شد .


    ..............


    دنیای قلم به دستها دنیای زیبا . وسیع . و بی انتهایست و البته گاهی پر خطر و در عین حال پر جاذبه . بسیار موثر . یه دنیای با ارزش که اگه راهنمای درست و درمونی نداشته باشی و سرعتت بیش از حد مجاز باشه بد رقم چپ میکنی . من هنوز گواهی نامه نگرفتم .


    آیین نامه قبول شدم ولی هنوز حتی آمادگی امتحان عملی دادن رو هم پیدا نکردم .




    فرق من امروز اینه که وقتی به روندن دیگران دقت میکنم میتونم امتیازهای رانندگیش و یا خطاهاش رو تشخیص بدم ...........


    فقط همین ........


    که البته تا همینجا هم خدا اون بنده خدایی رو که من رو با وبلاگستون آشنا کرد بیامرزه و دست یاریگر حق همیشه همراهش .


    صاحب قلم توانمند و قدرتمندیست . خیلی چیزا از قلمش میتونی یاد بگیری . از اووون قلمهایه که قاتی مردم میشینه و مینویسه . از اون بالا . روی میز ....یا از اون روبرو . پشت میز بهت نگاه نمیکنه . همین جا کنارت نشسته و برات مینویسه .


    میدونی دنیای قلم به دستها . دنیای با ارزشیست ولی وقتی که صاحب قلم تعهد داشته باشه . به چی ؟ به اهدافی انسانی . و خدا کنه مسلمونای صاحب قلم یادشون نره مسلمون هستن . این رو گفتم چون گاهی ما مسلمونا از بس شیفته ی بعضی رشد و پیشرفتهای عزیزان غیر مسلمانمون میشیم اصلا یادمون میره توی دامن کی بزرگ شدیم . برای چه هدفی پا توی این راه گذاشتیم ......


    گاهی آنچنان اصلاح طلب میشیم که یادمون میره خودمون هم قاتی همین جامعه ای هستیم که میخواییم اصلاحش کنیم . ما هم یکی از همین مردمی هستیم که داریم در موردشون مینویسیم . حرفایی که میزنیم . دستورالعملی که میدیم خودمون هم باید اجراش کنیم ......


    گاهی فقط به خاطر اینکه نوشته هامون چاپ بشه . اختیار قلم ارزشمندمون رو به دست نامحرمانِ قدرتمند میدیم ......


    گاهی صاحبان قلمهای توانمند سرگرم موضوعهایی ریز و سطحی میشن . در صورتی که مشکلات بزرگتری . زخمهای عمیقتری هست که منتظر قلم قدرتمند اونهاست تا به زیبایی و صراحت و صداقت . بیان و درمان بشن .......


    نظرات دیگران ( )